رضا آذرآبادی؛ شهید امدادگری که معلم بود
- شناسه خبر: 1575
- تاریخ و زمان ارسال: 9 خرداد 1403 ساعت 10:57
- بازدید : 50
- نویسنده:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کنگره شهدای امدادگر؛ رضا درسال 1341 در تبریز و درمحله شهریار( شهید شیری) متولدشدوچون تولد ایشان مصادف بود با مولود مولایش حضرت رضا(ع) لذا نام ایشان را رضا گذاشتند.دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهریار به اتمام رسانید وبه دبیرستان راه یافت بعد از قبولی دوره متوسطه دردبیرستان فردوسی به دانشسرای تربیت معلم راه یافت وپس از اخذ مدرک به سمت معلمی در یکی از روستاهای دور افتاده بستان آباد به نام اشتلق سفلی برگزیده شد و رسالت معلمی را آنچنان دقیق وصادقانه ایفا کرد که حتی معلمین صاحب تعهد و شناخته شده نیز عاجز از بیان فداکاری های آن بزرگوار هستند.
رضا با سخت کوشی تمام جنبه های معنوی وفرهنگی را به موازات جریانات سیاسی پی گیری کرده ودانش آموزان روستایی را آماده آینده سازی کشوراسلامیش می نمود. در همان روستا به تربیت شاگردان خود مشغول بود که به جهت مشاهده ضرورت شدید وجود ایشان در تبریز و بنا به تقاضای مسئولین اداره گزینش نیروی انسانی به آن اداره انتقال ومشغول به خدمت شد،ازآنجایی که رضا درموقعیتی وخانواده ای بزرگ شده بودکه وجودش مالامال از عاطفه وعشق به مردم وخدمت به آنان بود وبه خوبی دردها ونیازمندیهای ملت ستمدیده را احساس می کرد از این رو در چاره اندیشی و درمان آن تبحر عجیبی داشت لذا درهر کجا خدمت می کرد و لو اینکه مدتش هم کم بود با این همه حسن شهرتی قابل ملاحظه واحترامی عجیب پیدا می کرد.
وقتی جنگ تحمیلی مراحل حساس خود را طی می کرد واز طرف رهبرکبیرش حضور در جبهه ها واجب کفایی اعلام گردید،بلافاصله بدون در نظر گرفتن اینکه دو برادر دیگرش لاینقطع درجبهه هستند به سرعت عازم جبهه شد ودر عملیات والفجر4درتپه های مشرف بهعراق بعد از نبردی شجاعانه مجروح گشته ومدتی بستری میگردد،ناگفته نماندکه حتی برای تشییع جنازه و شرکت در سوگواری برادر شهیدش محمد که در کنار وی ودر همان عملیات همرزم او بوده وبه درجه رفیع شهادت نائل آمده بود به پشت جبهه نیامده و وقتی علت این امر را جویا میشوند اظهار می دارد که شهادت برادرم محمد در این وضعیت خاص نباید حضور مرا در سنگرم خالی نماید،تا اینکه مجروحیت موجب وصال کوتاه مدت باخانواده ودوستانش میگردد وبه محض بهبودی نسبی بلافاصله قبل از شروع عملیات خیبر خود را به جبهه می رساند.
خاطرات شهید:
یکی از برادران سپاهی چنین تعریف می کرد که دیدار این دو برادر در جبهه علاوه بر اینکه حالتی عاشقانه و عرفانی پدید آورده بود بلکه زیارت این دو برادر دل سنگ را هم آب می نمود تا چه رسد به انسانی که صاحب احساس وعاطفه باشد. بالاخره روز موعود فرا می رسد وعملیات خیبر امان از کف دشمن می برد و رزمندگان اسلام پیش می تازند تا اینکه خداوند اراده می کند دلاور مردانی دیگر از خیل عاشقان لقاء محبوب را به ملاقات خویش فرا خواند و با خون آنها نهال پر ثمر اسلام و انقلاب آبیاری شود که از جمله آن عاشقان،رضا و یعقوب هستندکه با شهادت خود مسئولیت ما را بیش از پیش سنگین تر کردند.