آلبوم عکس؛ داستان زندگی شهید رضا ارجمندعنایت
داستان کوتاه «آلبوم عکس»؛ براساس زندگی امدادگر شهید، رضا ارجمندعنایت: سرتو یه ذره بگیر بالا؛ آماشاالله. تفنگترو هم یهکم بیار بالاتر که دیده بشه… حالا لبخند بزن… آمادهای؟ یک، دو، سه… صدای باز و بسته شدن شاتر دوربین عکاسی به گوش رسید. عکاس که جوانی حدودا 25ساله بود؛ عینکی بزرگ با قاب کائوچویی برچشم و لباس نظامی خاکآلودی برتن داشت. چند رزمنده دیگر هم در کنار سنگری ایستاده و منتظر بودند که عکس یادگاری بگیرند و برای خانوادههایشان بفرستند. عکاس، لنز دوربینش را با دستمال عینکش تمیز و به رزمندهها که منتظر بودند، نگاه کرد. -برادر بعدی… رزمندهای دیگر در...