داستان کوتاه «فارغالتحصیل»؛ روایتی از زندگی شهید خسروی
داستان کوتاه «فارغالتحصیل» بهیاد شهید امدادگر، ایرج خسروی؛ در میان کوههای سر به فلک کشیده کردستان و جادههای سرد مه گرفته، به سمت روستاها میرفتند. از کنار درههای عمیق و هولناک که پُر از درختهای بلوط بود، میگذشتند تا به یاری مردم محروم بروند. ایرج کنار راننده آمبولانس نشسته بود و گهگاهی شیشه بخار گرفته ماشین را پاک میکرد. پشت آمبولانس پُر از دارو و سِرُم و آمپول و لوازم پزشکی بود. ابراهیم و چند پیشمرگه کُرد در تویوتایی بودند که با فاصله کم، جلوی آنها جاده را میشکافت و پیش میرفت. از زمانی که به کردستان آمده بود، بارها...