مسافر؛ داستان زندگی شهید هادی نژاد
«داستان کوتاه مسافر» بهیاد شهید امدادگر مدافع حرم، محمد هادینژاد؛ از وقتی که محمد با گروه جهادیاش پا به روستا گذاشته بود، حال و هوای روستا کاملا عوض شده بود. اهالی ابتدا باورشان نمیشد این گروه سختکوش که همهجور آدمی را -از دانشجو و دکتر و مهندس تا بسیجی و هلالاحمری و طلبه- در خود جای داده، از خروسخوان صبح تا پاسی از شب مشغول کار هستند و بدون گرفتن هیچ دستمزدی و فقط با نیت قربت الیالله برای کمک به آنها آمدهاند. روستایی که تا قبل از آمدن گروه، زیر باری از مشکلات نفسهایش به شماره افتاده بود، حالا...