همپای صاعقه ها؛ داستان زندگی شهیدان مجتبی و هاشم شیخی
همپای صاعقهها؛ براساس زندگی شهیدان مجتبی و هاشم شیخی: مرد چوپان نگاهی به گله گوسفندانش انداخت که در دشت سرسبز مشغول چرا بودند. دو سه گوسفند در حال شیر دادن به برههایشان بودند و برهها با ولع، شیر مادر را میخوردند. آفتاب بالای سرش آمده بود و حالا وقت این بود که خودش لقمهای غذا بخورد. به سراغ اجاق سنگی کوچکی که درست کرده بود، رفت و کمی سنگهایش را جابهجا کرد. هیزمها زغال شده و حسابی گل انداخته بودند. یکی دو قطعه چوب به اجاق اضافه و شروع کرد به فوت کردن که هیزمها آتش بگیرند؛ دود چشمانش را...